- خواننده : سالار عقیلی
- نام قطعه : حکایت شیرین
- تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۴۰۳
- دسته بندی : تک آهنگ
متن آهنگ حکایت شیرین
──────── • ✤ • ────────
چون شوم خاک رهش خاک رهش
دامن می افشاند زه من
ور بگویم دل بگردان دل بگردان دل بگردان
رو به گردان زه من رو به بگردان زه من
روی رنگین را به هر کس مینماید هم چو گل
ور بگویم باز پوشان باز پوشان باز پوشان
باز پوشاند زه من،باز پوشاند زه من
چشم خود رو گفتم آخر،چشم خود رو گفتم آخر
یک نظر سیرش ببین
♫♪♫♪♫
گفت میخوای مگر تا جوی جون رهاند زه من
او به خونم تشنه بود و من بر لبش تا چون شود
کام بسانم از او یا داد بستاند زه من
داد بستاند زه من،داد بستاند زه من
گر چو فرهاد بی تلخی جان برآید جوک نیست
پس حکایت های شیرین باز می ماند زه من
دوستان جان داد اند بهر دهانش بنگیرید
کوه به چیزی مختصر باز می ماند زه من
باز می ماند زه من،باز می ماند زه من
──────── • ✤ • ────────